در تصاویر حکاکی شده بر سنگهای تخت جمشید هیچکس عصبانی نیست. هیچکس سوار بر اسب نیست. هیچکس را در حال تعظیم نمیبینید.
هیچکس سر افکنده و شکست خورده نیست .هیچ قومی بر قوم دیگر برتر نیست و هیچ تصویر خشنی در آن وجود ندارد . از افتخارهای ایرانیان این است که هیچگاه برده داری در ایران مرسوم نبوده است در بین صدها پیکره تراشیده شده بر سنگهای تخت جمشید حتی یک تصویر برهنه و عریان وجود ندارد
احمدینژاد با طرح پیشنهادی برای نامگذاری روزهای تعطیل به عنوان روز خانواده خواستار آن شد تا تعطیلی روزهای پنجشنبه در مقطع تحصیلی دبستان به سایر مقاطع تحصیلی و همه دستگاههای دولتی در سراسر کشور تسرّی یابد تا اعضای خانوادهها فرصت بیشتری برای کنار هم بودن و بهرهبردن از زندگی خانوادگی داشته باشند.
* گزارش شورای عالی انقلاب فرهنگی؛
"ایران " دومین کشور کمتعطیلی جهان
بر اساس این گزارش، شورای عالی انقلاب فرهنگی در اسفندماه سال گذشته(89) وضعیت تعطیلات کشور را مورد بحث و بررسی قرار داد که در بخشی از گزارش دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی چنین آمده است؛
منظور از تعطیلی
تعطیلی روزی است که مفهوم خاص مذهبی، ملّی یا فرهنگی دارد و به تناسب آن مراسم جمعی (یا فردی) خاصی برپا میشود و هرکس با قطع کار بهصورت کوتاه یا بلندمدت به منظور استراحت یا تفریح از آن بهره میبرد. در تعطیلات شخص از محیط معمول کاری خود دور میشود تا به تجدید قوای جسمی، روانی و معنوی ساعات بیشتری را در خانه و خانواده بگذراند. شادی کردن، صله رحم، انجام فرایض مذهبی، کمک در کارهای منزل و امور جامانده در طی هفته و... از جمله کارهایی است که افراد در ایام تعطیل به آن میبپردازد.
در تعطیلات مربوط به مناسبتهای مذهبی و برخی از مناسبتهای ملی افراد برای شرکت در مراسم خاص آن روز دست از کار میکشند یا به احترام واقعهای آن روز مذهبی کار را تعطیل میکنند که نشان دهنده اوضاع و شرایط غیرعادی و فوقالعاده است.
آمار تعطیلات رسمی و غیر رسمی
هر کشور از یک یا دو تقویم (یا بیشتر) برای زمانبندی فعالیتهای خود استفاده میکند. تعطیلات هر کشور رابطه مستقیم با تقویم مورد استفاده در آن دارد. معمولاً یک تقویم برای فعالیتهای روزمره و اقتصادی و یک تقویم یا بیشتر برای فعالیتهای مذهبی وجود دارد. در کشورهایی که یک مذهب مورد قبول اکثریت جامعه میباشد تعداد تقویم مذهبی وجود نداشته و مشکلات ناشی از آن کمتر خواهد بود و در کشورهایی که تقویم رسمی و مذهبی آنها یکی است، مشکلات یاد شده تقریباً صفر میباشد.
تعطیلات را می توان به 2 دسته تعطیلات رسمی و غیررسمی تقسیم کرد که خود دارای زیرشاخههایی به شرح زیر است:
الف) تعطیلات رسمی:
1- تعطیلات فرهنگی: این تعطیلات ریشه در سنّتهای هر ملّت دارد و با گذر زمان تقریباً تغییر چندانی نمیکنند.
2- تعطیلات ملّی: این تعطیلات با تغییر و روی کار آمدن هر حکومت تعیین میشوند.
3- تعطیلات مذهبی: این تعطیلات به دین (یا مذاهب) مورد اعتقاد مردم یک کشور بستگی دارند.
4- تعطیلات آخر هفته: تعطیلات آخر هفته نیز منشأ دینی دارند (هرچند کمتر به آن پرداخته میشود). در دین یهود شنبه، در مسیحیت یکشنبه و در اسلام روز جمعه جهت انجام فرائض و اعمال دینی تعطیل است. البته بسیاری از کشورها دو روز یعنی شنبه و یکشنبه را بهعنوان تعطیلات آخر هفته در تقویم خود دارند.
5- تعطیلات آموزشی: که منحصر به سیستم آموزشی هر کشور است.
6- تعطیلات بینالمللی (با عنوان روز جهانی): در این تعطیلات برخی دولتها برای هماهنگی با سایر کشورها مناسبت آن روز را پذیرفته و تعطیل اعلام میکنند و از تعیین تعطیلی روز دیگر برای آن مناسبت خودداری میکنند.
ب) تعطیلات غیررسمی:
این تعطیلات بدون برنامهریزی قبلی و ناشی از موارد ذیل است:
1-حوادث غیرمترقبه: تعطیلی به دلیل درگذشت یک شخصیت مهم یا تعدادی از افراد جامعه بر اثر یک حادثه.
2- شیوع بیماری: تعطیلی هنگام بروز یک بیماری خطرناک و همهگیر شدن آن در جامعه.
3- بلایای طبیعی و شرایط جوی: تعطیلی ناشی از زلزله، سیل، طوفان، برف سنگین، آلودگی هوا و... .
4- بینالتعطیلین: هنگام قرار گرفتن یک روزکاری بین دو روز تعطیل.
5- تعطیلات پنهان: هنگام قرار گرفتن روزهای تعطیل گوناگون نزدیک به یکدیگر در تقویم.
6- اجلاس و مراسمهای خاص: روزهایی که به دلیل برگزاری جلسات مهم بینالمللی در کشور و به لحاظ تدابیر امنیتی تعطیل اعلام میگردد.
وضعیت تعطیلات در ایران
بهطورکلی تعطیلات رسمی را میتوان به 3 طبقه تعطیلات مذهبی، انقلابی و ملی تقسیم کرد:
1- تعطیلات مذهبی: این تعطیلات ریشه در اعتقادات دینی ملتها دارند. این گونه تعطیلات در کشورهایی که تمایلات مذهبی قویتری دارند بیشتر مشاهده میشود. کشورهایی همچون سوئد، نروژ، دانمارک، پرو و ایران در گروه کشورهایی قرار دارند که بیشترین تعطیلات مذهبی را به خود اختصاص دادهاند.
تعطیلات مذهبی در ایران 15 روز است که گاهی به علت گردش سال قمری و 354 روزه بودن سال، یک یا دو روز بر این تعطیلات اضافه میشود. این تعطیلات عبارتند از تاسوعای حسینی، عاشورای حسینی، اربعین حسینی، 28 صفر وفات پیامبر اکرم(ص) و شهادت امام حسن(ع)، شهادت امام رضا(ع)، 17 ربیع میلاد رسول اکرم(ص) و امام جعفر صادق(ع)، شهادت حضرت زهرا(س)، شهادت امام صادق(ع)، عید مبعث، عید قربان، عید غدیر، عید فطر، میلاد حضرت امیرالمومنین(ع)، 21 رمضان روز شهادت امیرالمومنین(ع) و نیمه شعبان میلاد حضرت ولی عصر(عج).
2-تعطیلات انقلابی: این تعطیلات ارتباط نزدیکی با رژیمهای حکومتی کشورها دارند. بررسیها نشان میدهد کشورهایی که انقلابهای متعددی در آنها رخ داده است یا به تازگی حکومت و رژیم سیاسی جدید در آنها مستقر شده است؛ تعطیلات انقلابی بیشتری دارند.
کشورهایی همچون پورتوریکو، کنگو، کوبا، شیلی و کلمبیا جزو کشورهایی هستند که بیشترین تعطیلات انقلابی را دارند. در کشور ما نیز به دلیل استقرار حکومت جمهوری اسلامی از سال 1357 تعداد تعطیلات انقلابی افزایش داشته است.
تعطیلات انقلابی در ایران شامل چهار روز است که عبارتند از 12 فروردین روز جمهوری اسلامی، 14 خرداد رحلت حضرت امام خمینی(ره)، 15 خرداد سالگرد قیام 1342 و 22 بهمن، سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی.
3-تعطیلات ملی: تعطیلات ملی عموماً منشا تاریخی- فرهنگی داشته و بدین لحاظ این گروه از تعطیلات در کشورهایی که قدمت تاریخی بیشتری دارند بیشتر مشاهده میشوند؛ تعداد تعطیلات ملی در کشورهایی همچون چین، ژاپن، ایتالیا و ایران بیشتر از سایر کشورها است.
تعطیلات ملی در ایران شامل شش روز است که عبارتند از 4 روز اول فروردین، سیزده فروردین (روز طبیعت)، 29 اسفند روز ملی شدن صنعت نفت.
در 75 سال گذشته همواره تعطیلات مذهبی بیشترین سهم را در مجموع تعطیلات رسمی ایران داشته و معمولاً این سهم بین 50 تا 60 درصد کل تعطیلات بوده است. تعطیلات ملی نیز با تغییرات بسیار محدودی (بین 4 تا 6 روز) حدود 20 درصد تعطیلات رسمی را به خود اختصاص دادهاند و در نهایت تعطیلات انقلابی که از نظر تعداد تقریباً معادل تعطیلات ملی است نیز حدود 20 درصد باقیمانده تعطیلات رسمی را به خود اختصاص دادهاند. تنها حالت استثنا در خصوص تعطیلات انقلابی مربوط به سال 1358 است که معادل صفر است و علت آن تغییر رژیم حکومتی در ایران میباشد که تعطیلات حکومتی رژیم سابق حذف و تعطیلات نظام جدید انقلابی نیز شکل نگرفته بود.
بنابراین طبیعی است که هرگونه تغییر عمده و اساسی در وضعیت تعطیلات رسمی در جهت ساماندهی آنها باید به طور عمده معطوف به این بخش از تعطیلات باشد، هر چند در خصوص تعطیلات ملی و انقلابی نیز لازم است بازنگری اساسی صورت گیرد. تقریباً تمامی قوانین و مصوبات پس از انقلاب اسلامی در جهت افزایش روزهای تعطیل رسمی بوده است و این باعث افزایش تعطیلات رسمی از 15روز در سال 1358 به 25 روز در حال حاضر (معادل 67 درصد) شده که این افزایش قطعاً تبعات فراوان اقتصادی-اجتماعی به دنبال داشته است (مرکز پژوهشهای مجلس،1384).
تعطیلات آخر هفته در ایران و کشورهای جهان
یکی از انواع تعطیلات رسمی، تعطیلات آخر هفته است که میزان آن در کشورهای مختلف بین یک تا دو روز در نوسان است. در ده سال گذشته هر سال حدود چهار روز (8/3روز) با تعطیلات روز جمعه مقارن شده است. بدین ترتیب میتوان گفت تعطیلات رسمی در ایران عملاً بیست روز (4/20 روز) است.
تعطیلات رسمی ملی و انقلابی پراکندگی نامتوازنی در طول سال دارند، از سوی دیگر در تعطیلات مذهبی و به ویژه تعطیلات ملی (در ماه فروردین) روزهای تعطیل پیوسته میباشند، که باعث بروز مشکلاتی در جامعه از ابعاد مختلف میشود، به طور کلی تعطیلات مذهبی تقریباً از پراکندگی قابل قبولتری در طول سال(قمری) برخوردارند و تنها در ماههای محرم و صفر شاهد پیوستگی تعطیلات هستیم.
مقایسه وضعیت تعطیلات در ایران و برخی کشورهای جهان
یمن با شصت و هفت روز و ایران با هفتاد و هفت روز تعطیلات رسمی و آخر هفته دارای کمترین تعطیلات کلی و آذربایجان و عراق با یکصد و بیست و نه و یکصد و بیست و هشت روز تعطیلات رسمی و آخر هفته دارای بیشترین تعطیلات کلی هستند.
البته لازم به ذکر است که در ایران مجموع تعطیلات مذهبی، ملی و انقلابی در کشور 25 روز است (به غیر از موارد استثنای مربوط به گردش سال قمری و 354 روزه بودن سال) که با در نظر گرفتن 52 روز جمعه، مجموع تعطیلات رسمی در کشورمان 77 روز است و 288 روز کاری باقی میماند. این در حالی است که با در نظر گرفتن نیمه تعطیل بودن روزهای پنجشنبه تعداد کل تعطیلات به 103 روز و تعداد روزهای کاری 262 روز است.
ابعاد و آثار تعطیلات
ابعاد اقتصادی تعطیلات: براساس نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1385، جمعیت کل کشور 5/70 میلیون نفر و تعداد شاغلین کشور 4/20 میلیون نفر بوده که براساس برآوردها، حدودا 5/12 میلیون نفر از این تعداد در فعالیتهای صنعتی خدماتی مشغول کارند که مستقیماً از نظام رسمی کاری کشور تبعیت میکنند.
این بدان معنی است که 5/12 میلیون نفر، دویست و هشتاد و هشت روز در سال کار میکنند تا مصرف 365 روز 5/70 میلیون نفر را تامین کنند. معنی واضحتر این ارقام آن است که در کشور ما، هر یک نفر روز کار و تولید، معادل 4 نفر روز مصرف بوده که رابطهای بسیار نامتوازن است، چرا که هر یک نفر، مصرف چهار نفر را تأمین میکند. یکی از دلایل اصلی این عدم توازن در کنار بالا بودن نرخ بیکاری علیرغم تلاشهای خوب صورت گرفته و بازدهی کاری بسیار پایین است؛ از طرف دیگر اگر 950 هزار میلیارد ریال درآمد ایجاد شده در بخشهای ذکر شده را بر تعداد روزهای کاری تقسیم کنیم به عدد حدود 3290 میلیارد ریال میرسیم. یعنی در هر یک روز کاری حدود 3290 میلیارد ریال درآمد جدید در کشور ایجاد میشود.
هر چند رقم ذکر شده متوسط درآمد ایجاد شده در هر روز کاری است اما با توجه به فرصتهای خالی موجود در اقتصاد کشور، میتوان فاصله بین متوسط درآمد ایجاد شده در هر روز کاری را با هزینه فرصت یک روز کار نکردن تقریباً مساوی دانست و آن را متوسط افزایش درآمد کشور در اثر اضافه شدن یک روز به روزهای کاری در نظر گرفت، بنابراین هر روز تعطیل تقریبا سه هزار و سیصد میلیارد ریال به اقتصاد کشور صدمه وارد میکند . از طرفی بدلیل اینکه مالیاتهای غیرمستقیم دولت تا اندازه زیادی مستقل از تعداد روزهای کاری است در اثر هر روز تعطیل، مقداری از درآمد مالی دولت نیز کاسته میشود. با انجام محاسبات براساس دادههای معتبر موجود، به ازای هر روز تعطیل حدود 835 میلیارد ریال از درآمدهای دولت کاسته میشود. پس در نهایت هر روز تعطیل، در مجموع 4135 میلیارد ریال برای کشور هزینه دارد.
در گزارشی که مرکز پژوهشهای مجلس انجام داده با استناد به آمارهای صندوق بینالمللی پول، تولید ناخالص داخلی ایران 97 میلیارد دلار اعلام شده است. در این گزارش تصریح شده هر روز تعطیلی اضافی (با فرض مجموع 220 روز کاری) 24 میلیون دلار از تولید ناخالص داخلی خواهد کاست. اگر چنین مبنایی برای احتساب اثر تعطیلات بر تولید ناخالص داخلی پذیرفته شود و میزان روزهای کاری با توجه به آنکه تعداد تعطیلات رسمی به علاوه پنجشنبه و جمعه ها 104 روز است به 200 روز کاهش یابد نتیجه آثار تعطیلات بر GDP در سالهای اخیر بسیار بیشتر خواهد شد.
در گزارش مرکز پژوهشها تعداد روزهای کاری 200 روز اعلام شده است، آخرین آمارهای بانک مرکزی نیز بیانگر آن است که تولید ناخالص داخلی کشور در سال 85 ، 201 هزار میلیارد تومان بوده است. بنابراین با پیروی از شیوه استفاده شده در مرکز پژوهشهای مجلس میتوان نتیجه گرفت هر روز تعطیلی اضافی، در حدود 913 میلیارد تومان از تولید ناخالص داخلی کشور خواهد کاست.
در کنار این آثار اقتصادی مطالعات مرکز پژوهشها نشان داده بهرهوری نیروی کار روزهای پس از تعطیلات در مقایسه با روزهای دیگر بسیار پایینتر است. پایین بودن بهرهوری در روزهای بعد از تعطیلات برای کشوری که با فقر بهرهوری نیروی کار و عوامل تولید روبهرو است. این ضرورت زمانی عینیت بیشتری مییابد که به این جمله وزیر سابق اقتصاد و کار آلمان توجه شود. حسین عبده تبریزی در سرمقاله یی 6آبان سال گذشته روزنامه سرمایه به نقل از وی نوشت: "نیم درصد از رشد اقتصادی سال 2004 آلمان به دلیل کاهش تعطیلات عمومی بود ".
طبق محاسبات در صورت کاهش تنها پنج روز از تعطیلات رسمی کشور بیش از 7000 میلیارد ریال از هزینههای دستمزدی که بابت روزهای تعطیل رسمی به اقتصاد مملکت تحمیل میشود، کاسته خواهد شد. تعطیلات در کشور فیلیپین توانسته میزان تولید را تا 5/3 درصد افزایش دهد که علت اصلی آن رشد صنعت گردشگری و توریسم شامل رستورانداری، هتلداری، حمل و نقل و... است.
ابعاد اجتماعی و سیاسی تعطیلات: از 25 روز تعطیل رسمی تنها چهار روز متعلق به تعطیلات انقلابی است که این چهار روز عبارتند از دوازدهم فروردین (روز جمهوری اسلامی)، چهاردهم خرداد (سالروزرحلت امام خمینی (ره)، پانزدهم خرداد (قیام 15 خرداد) و بیست و دوم بهمن (روز پیروزی انقلاب اسلامی).
آثار فردی تعطیلات و نحوه استفاده صحیح از آن
با توجه به نحوه استفاده صحیح از تعطیلی (مدیریت فردی تعطیلی) آثار مثبت آن در فرد و رضایتمندی وی قابل مشاهده خواهد بود.
انجام اعمال مذهبی: هنگام تعطیلی آخرین روز هفته و تعطیلات مذهبی فرصت خوبی برای جدایی از مسایل دنیوی و پرداختن به معنویات میباشد.
استراحت: تعطیلی آخر هفته برای استراحت و رفع خستگی کار هفتگی در نظر گرفته شده مگر در موارد استثنا (مانند فشارکاری در یک دوره زمانی یا بیماری که با مرخصی قابل رفع میباشد).
تفریح: برای ایجاد روحیهی شاد در خود و دیگران، احتیاج به روزهای تعطیلی با مضمون جشن و عید میباشد.
گردش: برای انبساط خاطر، شناخت موهبتهای الهی و بدست آوردن آگاهی و اطلاعات مفید از کشور و جهانی که در آن زندگی میکنیم از روزهای تعطیل برای امر گردشگری استفاده میشود.
دید و بازدید: شغلهای امروزی و دوری محل زندگی فامیل، دوستان و آشنایان (با وجود وسایل ارتباطی مختلف) باعث کم شدن ارتباطات نزدیک گردیده است که از مهمترین مسایل فرهنگی ـ اجتماعی میباشد و احتیاج به فرصتی فارغ از کار روزانه (تعطیلی) دارد تا به این مهم پرداخته شود.
انجام کارهای شخصی: برخی کارهای شخصی در هنگام فراغت از کار روزانه به دلیل فرصت کوتاه قابل انجام نمیباشند و احتیاج به زمان بیشتری دارند که این امر در روزهای تعطیل تحقق پذیر است.
انجام کارهای عقبافتاده: برخی کارها به دلیل گرفتاری یا دلایل دیگر به تاخیر میافتند که روز تعطیل فرصت خوبی برای انجام یا اتمام آنهاست.
***مژده! *** مژده! *** بشتابید…
آن دسته از کسانی که خجالت می کشند و نمی توانند دوست دختر و دوست پسر پیدا کنند. یا داداش ویا پدر رو مادرشان نمی گذارند و گیر می دهند! یا اینکه کسی آنها را به خاطر زشتی چهره و موقعیت انتخاب نمی کند! و یا اینکه پول ندارند و غیره ، در این طرح شرکت کنند.
شما با کمترین هزینه صاحب دوست دختر و دوست پسر می شوید.
فواید این طرح:
1- هیچ کس نمی تواند جلوی شما را بگیرد!
2- هیچ کس اصلا نمی تواند شما را ببیند!
3- با دوست پسر و دوست دخترتان به هر نقطه از ایران وجهان که دوست دارید، می توانید سفر کنید.
4- وسیله ایاب و ذهاب هم منحصر به فرد می باشد!
5- دست برادر و پدر و مادر هم به شما نمی رسد و شما می توانید در عین حال آنها را دیده و به آنها پوزخند هم بزنید!
6- هزینه موبایل و پیامک شما به صفر می رسد!!!
7- از گشت ارشاد هم خبری نیست!
و مزایای دیگر…
مراحل اجرای طرح:
بسیار ساده است؛
یک عدد پاره آجر یا آهن پاره را برداشته و به نقطه مشخصی در کله خودتان بکوبید درحدی که کاملا نمرده و به حالت ” کما ” بروید. شما در این حالت راحت و آسوده با دوست دختر و دوست پسر خود ارتباط برقرار خواهید کرد، با شرایطی که بالا عرض کردم. به همین سادگی!
ما برای عملی بودن طرح خود توصیه می کنیم از سریال “5 کیلومتر تا بهشت” شبکه 3 دیدن فرمایید.
بعضی از این سریال های صدا سیما دیگه گند همه چیز رو درآوردن!
با این فیلم ها و سریال ها ارتباط دختر و پسر رو تو این دنیا خوب خوب جا انداختید که دست شما درد نکنه، شما رو به جان مادرتون دیگه با عالم قبر و احتضار و برزخ بازی نکنید…
از طرفی؛ این پسره که اینقدر با حیا بوده که به دختره نگفته دوسش داره، و آدمی متشرع بوده ، چرا روحش اینقدر پررو هست؟؟؟ بی خود نیست که بلا نسبت شما میگن ” ای تو اون روحت! “
بعدش بد نیست این فیلم نامه نویس ها قبل از نوشتن و ساختن این فیلم ها یه مطالعه ی عمیق بر عالم روح و برزخ داشته باشند.
اصلا اگر ما نخوایم درباره روح بدونیم باید کیو ببینیم؟
خداوند در قرآن درباره روح اینطور می فرماید:
“و یسئلونک عن الروح قل الروح من أمر ربی و ما أوتیتم من العلم الا قلیلاً ” از تو درباره روح سؤال می کنند، بگو:روح از فرمان پروردگار من است و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است”.
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان درباره این آیه اینگونه می فرماید:”قل الروح” پاسخ کافی است از سؤال از روح و آن این که روح از مقوله امر است که فقط با امر الهی دفعتاً موجود می شود. لذا معنای “مااوتیتم من العم الا قلیلاً ” این است که؛ علم به روح که خداوند به شما داده، اندکی از بسیار است، چون روح موقعیتی در عالم وجود دارد و آثار و خواصی در این عالم بروز میدهد که بسیار بدیع و عجیب است و شما از آن آثار بی خبرید.
شکی نیست که محتوای این گونه فیلم ها از نوشته های بعضی از کتب غربی و دانشمندان آنها نظیر” داستان های هری پاتر”است که ظاهرا بدجور فیلم سازان مارا جو گیر کرده است.
شما از الهام کدام حدیث و روایات این مجموعه را ساخته اید؟ ما که هرچه گشتیم چیزی درباره روح عالم کما یافت نکردیم. اگر سراغ دارید به ما هم معرفی کنید.
تذکر مهم : مطلب فوق صرفا از دیدگاه اجتماعی به این فیلم نوشته شده است خواهشا دوستان اشتباه نکنند.
از سال1970، کره زمین به دلیل مصرف گرایی روزافزون و بهره برداری بی رویه کشورهای صنعتی غربی از منابع، 30درصد از ثروت های طبیعی خود را از دست داده است، و اوضاع همچنان رو به وخامت می رود…عامل این مصرف گرایی افراطی، غول های چندملیتی از جمله شرکت های بزرگ غذاهای آماده مانند ” مک دونالد ” هستند که جهان سوم و ساکنان آن را به اسارت گرفته اند…
“مک دونالد ” بزرگترین ثروت غیرمنقول جهان به شمار می رود که سالانه 2میلیارد دلار صرف تبلیغات خود می کند. اما، چه چیزی درپس چهره “خندان و رنگین ” این غول غذاهای آماده که ادعای نوعدوستی اش گوش فلک را کر می کند، پنهان است؟
به راستی، چه ارتباطی است میان “مک دونالد ” و گرسنگی در جهان، نابودی جنگل های استوایی و سلامت انسان ها؟ درپس لبخند به ظاهر بی غل و غش “رونالد مک دونالد “، دلقک نمادین این رستوران زنجیره ای، حقیقتی وحشتناک پنهان است: بهره برداری جهانی از انسان ها، حیوانات و طبیعت! از دیدگاه غالب افراد جوامع گوناگون به ویژه کودکان، “مک دونالد ” وسیله ای است سرگرم کننده برای خوردن “لقمه ای ” لذیذ.اما، واقعیت آن قدرها که در تصور آنها می رود سرگرم کننده نیست، و شاید با دانستن آنچه به واقع رخ می دهد هرگز پای خود را به رستوران های غذاهای آماده نگذارند.
” مک دونالد ” و گرسنگی در جهان
البته، این کاملاً بی معناست که شهروندان غرب با مشاهده کودکان آفریقایی که از فرط گرسنگی به حال مرگ فرو افتاده اند در تلویزیون ها، آن هم درحالی که خود در حال تناول انواع خوراکی اند، بار گناه همه چیز را بردوش بگیرند. چنانچه پولی بابت کمک به این کودکان به حساب سازمان های بشردوستانه رنگارنگ واریز گردد، شاید که به لحاظ اخلاقی کاری درست انجام پذیرفته باشد، اما به لحاظ سیاسی این شکل کمک کاملاً بیهوده است، چراکه در این صورت از بار گناه دولت ها کاسته شده و درعین حال هیچ اقدامی در جهت اعتراض به قدرت بیش از حد شرکت های چندملیتی انجام نگرفته است.
اما، “مک دونالد ” صرفاً یکی از صدها شرکت غول چند ملیتی است که در گستره های عظیم کشورهای فقیر سرمایه گذاری کرده و پا گرفته اند. پهنه هایی که سران و بزرگان “تشنه دلار ” این کشورها با بیرون راندن کشاورزان کم بضاعت از مزارع شان به سودجویان غالباً غربی واگذار کرده اند! قدرت دلار در واقع بدین معناست که کشورهای فقیر با هدف کسب تکنولوژی و دریافت محصولات صنعتی، چاره ای جز این نمی بینند که به تولید هرچه بیشتر مواد خوراکی در راستای صادرات آن به آمریکا، اقدام کنند. در این ارتباط، باید گفت که 36 کشور از مجموع 40 کشوری که در شمار فقیرترین ها محسوب می شوند، محصولات غذایی خود را به ثروتمندترین کشورها صادر می کنند.
در واقع، برخی کشورهای جهان سوم که غالب کودکان شان از سوءتغذیه رنج می برند، راهی جز صادر کردن تولیدات کشاورزی خود که جزو نیازهای اولیه شان محسوب می گردد، پیش رو نمی بینند. از جمله این محصولات، می توان به موادغذایی لازم برای فربه ساختن دام ها اشاره کرد که سیل شان بازار همبرگرهای جهان غرب را برداشته است. بدین سان، میلیون ها هکتار از زمین های قابل کشت کشورهای فقیر به استفاده کشورهای غربی اختصاص یافته است (چای، قهوه، توتون و…)، درحالی که در خود این کشورها مردم از گرسنگی جان خود را از دست می دهند. “مک دونالد ” آمریکایی به گونه ای مستقیم در این امپریالیسم اقتصادی که بخش اعظم مردم رنگین پوست را در فقر و گرسنگی فرو برده است، دخالت دارد. و این درحالی است که مشاهده می کنیم بسیاری از مردم سفید پوست هر روز بر حجم چربی های خود می افزایند.
در کشورهای آمریکای لاتین، دام ها به کمک دانه های غلات تغذیه می شوند تا گوشت مصرفی همبرگرهای “مک دونالد ” و دیگر چند ملیتی های غذاهای آماده تأمین گردد. گله های دام ده برابر بیش از انسان ها دانه و سویا مصرف می کنند. چرا که، برای به دست آوردن یک کیلو گوشت گاو که “مک دونالد ” بزرگ ترین مصرف کننده آن در سطح جهان به شمار می رود، به 10 کیلوگرم پروتئین گیاهی نیاز است. بنابراین، برای تولید یک تن گوشت، لازم است هفت برابر بیشتر پروتئین گیاهی مصرف گردد. به عبارت دیگر، 145 میلیون تن دانه غلاتی که به خورد دام ها می رود، تنها 21 تن گوشت و محصولات جانبی تولید می کند. و این بدان معناست که سالانه 124 میلیون تن غلات به ارزش 20 میلیارد دلار آمریکا به هدر می رود، درحالی که طبق محاسبات انجام گرفته، این مبلغ می تواند امکان تأمین خوراک، پوشاک و مسکن کل جمعیت جهان را به مدت یک سال فراهم آورد. بی اغراق می توان گفت که، هنگامی که لقمه ای از ساندویچ “بیگ مگ ” این چند ملیتی آمریکایی از حلق مان فرو می رود، درواقع لقمه ای از دهان یک گرسنه دزدیده شده است (5 هکتار سویا می تواند پروتئین لازم برای 60 فرد گیاهخوار را تأمین کند، درحالی که به عنوان خوراک دام، مقدار پروتئین لازم برای تنها دو نفر تأمین می گردد).
به عبارت دیگر، درحالی که میلیون ها تن از مردم جهان از فرط گرسنگی جان می بازند، مناطقی وسیع از کشورهای جهان سوم به پرورش دام و یا کشت دانه ها به هدف تغذیه حیواناتی که مقصد نهایی شان شکم غربی هاست، اختصاص می یابد. بدین سان، کشورهای در حال توسعه تحت فشار طرح های تعدیل ساختاری پیشنهادی “صندوق بین المللی پول ” و “بانک جهانی “، به این شکل کشاورزی صادراتی به زیان کشاورزی مورد نیاز مردم محلی روی می آورند. نتیجه آن که، بیش از سه چهارم زمین های کشاورزی جهان به حیوانات پرورشی و 40درصد کشت غلات به تغذیه دام ها اختصاص یافته است. اروپا به میزان هفت برابر مساحت کشاورزی خود از زمین های جهان سوم به منظور تغذیه دام های این قاره استفاده می کند. و این درحالی است که، 800 میلیون فرد بشر از گرسنگی رنج می برند.
دیگر آن که، دام های پرورش یافته در سطح کره زمین سالانه حدود 3600 میلیارد مترمکعب آب مصرف می کنند، درحالی که این عنصر حیاتی چالش عمده قرن بیست و یکم به حساب می آید، چرا که 15 میلیون تن از جمعیت جهان سالانه به دلیل عدم دسترسی به این ماده حیاتی جان خود را از دست می دهند. بدین سان، مردم کشورهای فقیر از گرسنگی می میرند، درحالی که زمین های آنان صرف منافع چندملیتی های غربی گردیده، مورد بهره برداری بیش از حد آنها قرار می گیرد. و این است منطق لیبرال “سودجویی پیش از هر چیز، حتی امنیت غذایی “!
…
…
نابودی کره زمین
شرکت های چند ملیتی غذاهای آماده زیباترین جنگل های جهان را با سرعتی غیرقابل تصور به نابودی می کشانند. از سال 1960، مساحتی معادل وسعت اسپانیا و از سال 1975 گستره ای به اندازه کل وسعت پرتغال و فرانسه از جنگل آمازون تخریب گردیده و با آهنگ کنونی (دقیقه ای 25 هکتار)، نابودی کامل آن برای پنجاه سال آینده پیش بینی شده است.
“گاوین ادواردز “، هماهنگ کننده بین المللی مبارزات “سازمان صلح سبز ” برای حفظ جنگل ها، با تأکید بر ارتباط میان فعالیت های “مک دونالد ” از میان چند ملیتی های “فست فود “، وجنگل زدایی بی رویه، می گوید: “مک دونالد برای کشت سویای مورد نیاز تغذیه ماکیانی که سپس به غذاهای آماده رستوران های زنجیره ای این شرکت مبدل می گردند، منطقه آمازونی را نابود می سازد. تلاش های ما تأثیر این چند ملیتی ها و شرکای آنان را بر جنگل ها، زیستگاه های طبیعی و انواع و گونه های بسیار غنی گیاهی و جانوری به طور مستقیم به نمایش می گذارد. ”
میلیون ها تن از افراد بشر به آبی که از این جنگل ها جاری است، وابسته اند. در منطقه آمازونی که حدود یکصدهزار مزرعه پرورش گاو را در خود جای می دهد، باران های شدید دره های فاقد درخت را به طور کامل می شوید و موجبات فرسایش زمین ها را فراهم می آورد. بدین گونه، زمین خشک و برهنه در زیر آفتاب سوزان منطقه استوایی به زمینی بی حاصل برای کشاورزی تبدیل می گردد. کارشناسان معتقدند این نابودی در هر پنج ساعت به انقراض نسل یکی از انواع و گونه های حیوانی، گیاهی و یا حشرات می انجامد.
منطقه استوا در حصار کمربندی سبز متشکل از جنگلی فوق العاده زیبا و حاره ای قرار دارد که پنج میلیون سال از گزند هرگونه تمدن وتوسعه انسانی در امان بوده و نیمی از اشکال زندگی کره زمین، از جمله 30 هزار گونه گیاهی را در خود شکل بخشیده است. “مک دونالد ” امروز خود اعتراف دارد که از گوشت گاوهایی استفاده می کند که در زمین هایی که به جنگل های استوایی متعلق است، پرورش یافته اند، و بدین سان مانع احیاء جنگل ها گردیده است. آنچه از این حیوانات دفع می گردد، مسئول 40 درصد از انتشارات جهانی گاز آمونیاک است که یکی از دلایل عمده بارش باران های اسیدی به شمار می رود.
در واقع، “مک دونالد ” و “برگر کینگ ” دو شرکت از مجموع شرکت های بی شمار آمریکایی اند که از حشره کش ها به منظور نابودی مناطقی وسیع از جنگل های حاره ای در آمریکای مرکزی و ایجاد چراگاه های موردنیاز دام هایی استفاده می کنند که سپس در ایالات متحده – که به کشور “فست فود ” معروف است- به همبرگر، خوراک حیوانات و نیز مواد لازم جهت بسته بندی غذاهای آماده تبدیل می شوند. و اگر چه این چند ملیتی ها خود مدعی اند از کاغذهای بازیافت شده برای رفع نیازهای خود بهره می گیرند، اما واقعیت این است که 1300 کیلومتر مربع از جنگل باید تخریب گردد تا کاغذ مورد نیاز یک سال بسته بندی “فست فود ” فراهم آید. علاوه بر این، مردم بومی که توسط شبه نظامیان تحت امر چند ملیتی ها و نیز نیروهای دولتی از زمین های خود رانده می شوند، به اجبار در دیگر مناطق جنگلی اسکان یافته و به ناچار به نابودی جنگل ها دامن می زنند.
از دیگر سو، 21 هزار شعبه “مک دونالد ” در جای جای کره زمین به تنهایی سالانه بیش از یکهزار تن زباله جعبه بسته بندی غذا تولید می کنند که خود مستلزم استفاده از مواد شیمیایی آلاینده است. “مک دونالد ” و دیگر رستوران های زنجیره ای “فست فود ” یا غذاهای آماده شعارهای خود را صرفا با این هدف بر “حفظ محیط زیست ” متمرکز ساخته اند که به دنبال امتیازات مالی و نیز جلا بخشیدن به تصویر مخدوش خود نزد مردم کوچه و بازار و مشتریان خود هستند.
بدین سان، “مک دونالد ” و دیگر شرکت های چند ملیتی مشابه طی تهاجم استعماری خود نه تنها زمینه را برای وقوع یک فاجعه زیست محیطی فراهم می آورند، بلکه زمین ها را نابود ساخته، امنیت غذایی مردم محلی را از بین می برند، بومیان را قتل عام می کنند و اقوام متعدد و کشاورزان کوچک را از زمین های آباء و اجدادی شان بیرون رانده، هزاران سال زندگی آرام و بی دغدغه آنان را کاملا مختل می سازند. به غیراز این، موادشیمیایی به کار رفته در کشاورزی به طور منظم آب های زیرزمینی و جریان های آب دهکده های اطراف را آلوده ساخته، سبب مرگ روزانه 600 کودک می گردد.
جنگل زدایی فزاینده این چند ملیتی ها طی 150 سال گذشته گازهای گلخانه ای را حدود 30 درصد افزایش داده است. جنگل از طریق جذب گازکربنیک نقشی اساسی در کنترل آب و هوا و حفاظت از منابع آب شیرین ایفا می کند. این، نمونه ای کامل از استکبار و انحراف شرکت های چند ملیتی غربی است که بی وقفه در اندیشه سودجویی اند، و کره زمین و جنگل های آن نیز به شکلی تراژیک این سیاست ها را متحمل می گردند.
هنگامی که می دانیم که به عنوان مثال، در ایالات متحده آمریکا، سرزمین غذاهای آماده، درهر ساعت یک میلیون حیوان تناول می شود، این به معنای مردود شمردن حاکمیت جنوب به سود مصرف اضافی گوشت در شمال است. در واقع، چنانچه ساکنان آمریکا 10 درصد از مصرف گوشت خود بکاهند، آب، زمین و انرژی صرفه جویی شده می تواند خوراک بیش از 100 میلیون تن را تامین سازد. این درحالی است که گزارش شگفت انگیز “سازمان کشاورزی و خواروبار جهانی ” (فائو) نشان می دهد که کشاورزی کنونی قادر است 12 میلیارد شهروند کره زمین، یعنی تقریبا دو برابر رقم کنونی افراد بشر، را سیر کند!
“پولدار باید سهم فقیر را بالا بکشد و ارباب باید بر برده خود حکومت کند! ” این، درس اخلاقی است که غربی ها برای فرزندان خود به جا می گذارند و آن را “تقدیر ” می نامند! از یک سو، ما را به حقیقت کذب “زیادی جمعیت ” خو می دهند تا اندیشه کنترل موالید را به ما بقبولانند و از دیگر سو، تمامی تلاش ها به کار گرفته می شود تا توزیع ثروت معنای “مدینه فاضله ” را یابد! در نیمکره جنوبی، بیش از 850 میلیون تن از سوء تغذیه مداوم رنج می برند و 2 میلیارد فرد بشر با کمبودهایی مواجهند که می تواند آن ها را به معلولیت های دائم رهنمون گردد، درحالی که درشمال بیش از یک میلیارد تن از مردم از “زیادی تغذیه ” در عذاب اند.
گرسنگی خود ابزاری فوق العاده برای ترس است، وحشت از کمبودها! و براین اساس است که فلسفه غرب شکل می گیرد: “بقای من به بهای فقر و گرسنگی دیگری! ” و همین فلسفه است که اندیشه های غیرانسانی را به جریان می اندازد. همان گونه که “هنری کیسینجر “، وزیرخارجه اسبق آمریکا و برنده جایزه “صلح ” نوبل در سال 1973، نیز در خاطرات خود تحت عنوان “تأثیرات رشد جمعیت جهانی بر امنیت ایالات متحده آمریکا و منافع آن در آن سوی دریاها ” بر آن تاکید می ورزد: “لازم است (البته به باور خودش) جمعیت سیزده کشور جهان سوم (هند، بنگلادش، نیجریه،…) را که وزن جمعیتی شان به تنهایی آن ها را به ایفای نقشی مهم در سیاست بین المللی محکوم می سازد، تحت کنترل درآورد و یا حتی کاهش داد. ” خانم “مارگارت سانگر “، بنیانگذار “سازمان طرح تنظیم خانواده “، نیز به نوبه خود “دلسوزانه ” می نویسد: “تمامی بدبختی های جهان از این ناشی می شود که به افراد غیرمسئول،جاهل، بی سواد و فقیر اجازه می دهیم تولید مثل کنند بدون آن که هیچ کنترلی بر باروری آن ها داشته باشیم! ” و در ادامه این اندیشه پیرو نازیسم، دکتر “ام. کینگ ” معتقد است: “سعی کنید طرح تنظیم خانواده را به اجرا در آورید، اما چنانچه طرح کارآمد نبود، بگذارید فقیرها بمیرند زیرا که تهدیدی برای محیط زیست محسوب می شوند! ”
پس نتیجه آن که، تهدید محیط زیست همانا فرد فقیر است! آن که کم تولید می کند، کم مصرف می کند- یا که اصلاً مصرف نمی کند- و “نوعدوستی ” تمدن های پیشرفته موسوم به “توسعه یافته ” را به اجبار متحمل می گردد! همه را بکشیم تا نژاد سفید زندگی روبه زوال خود را ادامه دهد! دراین جا، لازم است به این افراط گرایان بی مغز یادآوری شود که انسان “سرطان جهان ” نیست، بلکه تمدنی را که دنبال می کند و روش تولید و مصرف این تمدن است که باید زیر سؤال رود!
…
…
بزرگ ترین “فست فود “
” مک دونالد ” در واقع بزرگترین رستوران زنجیره ای غذاهای آماده درجهان محسوب می گردد و روزانه حدود 64 میلیون مشتری خود را تغذیه می کند. این شرکت که در آمریکا پایگاه دارد، درسال 1955 توسط تاجری به نام “ری کروک ” بنیان نهاده شد. او در واقع شرکت خود را با خرید حق امتیاز یک همبرگر فروشی کوچک زنجیره ای که صاحبان آن “موریس و ریچارد مک دونالد ” بودند، پایه گذاری کرد. رستوران های “مک دونالد ” در سراسر جهان یا به وسیله خود شرکت اداره می شوند یا آن که امتیاز استفاده شان به افراد محلی واگذار گردیده است (فرانشیز)، که این خود درآمدی کلان برای شرکت به ارمغان می آورد.
بدین سان شرکت “مک دونالد ” یک چند ملیتی است که بیش از 37هزار و 737 فرانشیز تحت نام “مک دونالد ” در 121کشور جهان -از جمله 12هزار شعبه در خود آمریکا دارد-، اما در بسیاری از دیگر رستوران های زنجیره ای نیز سهیم است. درآمد این شرکت درسال 2001 به 87/14 میلیارد دلار بالغ می شد و سود خالص آن 64/1 میلیارد دلار بوده است.
این “غول غذاهای آماده ” اغلب هدف انتقادات فراوان قراردارد که علاوه برجنبه های فوق جنبه سلامتی و انسانی را نیز شامل می شود. در واقع، تحقیقات متعدد نشان می هد که غذاهای “مک دونالد ” به لحاظ چربی، قند، نمک و مواد شیمیایی به کار رفته درآنها بسیار غنی و به لحاظ فیبرهای گیاهی و ویتامین ها بسیار فقیرند و خطر بیماری های قلبی، برخی سرطان ها (پروستات، پانکرآس، سینه، ریه، روده و…)، دیابت، چاقی مفرط و دیگر امراض را بسیار افزایش می دهند. افزودنی های شیمیایی یافت شده دراین غذاها (بیش از 12ماده شیمیایی) مسبب سالانه ده ها هزار مرگ بر اثرسرطان شناخته شده و می توانند کودکان را به انواع بیماری مبتلا سازند و آنها را به سمت بیش فعالی سوق دهند. دراین راستا، ارقام ذیل بسیار قابل توجه است:
از هنگامی که “مک دونالد ” به آسیا قدم گذارده، 15 درصد کودکان تایلند، یک پنجم چینی ها و… به چاقی مفرط مبتلا گردیده اند، درحالی که درآمریکا، سرزمین “مک دونالد “، از هر 4 شهروند یک تن (45 درصد شهروندان، دومین عامل مرگ و میر دراین کشور با رقم 4000 مورد مرگ در سال) و در انگلیس از هر 40 زن یک نفر به چاقی مفرط مبتلا است.
مجلس نمایندگان آمریکا سال گذشته لایحه قانونی “چیزبرگر ” را به تصویب رساند که هدف آن حمایت از رستوران های زنجیره ای غذاهای آماده و گروه های غذایی آمریکا در برابر شکایات افراد چاق بود. علت آن؟ این شکایات می توانند پیامدهای مالی فاجعه انگیزی به دنبال داشته باشند! بهانه تصویب این لایحه نیز شگفت انگیز است، چرا که هدف، محافظت از بخشی است که با 12میلیون مزدبگیر خود پس از دولت بزرگ ترین کارفرما در آمریکا محسوب می گردد. تولید انواع دارو به منظور جذب چربی های غذایی در سطح روده ها و یا داروهایی که در سطح مغز عمل کرده و اشتها را کاهش می دهند، نشان از توجه “ویژه ” مقامات آمریکایی به پیامدهای استفاده از غذاهای آماده دارد و افکار عمومی را از دلایل چاقی مفرط و بیماری ها منحرف می سازد.
باید گفت که تبلیغات “مک دونالد ” کودکان را هدف گرفته، مغز آنان را با ترفندهای خود کاملا شست وشو می دهد، چرا که کودکان تأثیرپذیرتر از بزرگسالان اند! و به منظور جذب بهتر این کودکان، انواع هدایا (کلاه کاغذی، بادکنک، انواع اسباب بازی، و…) در کنار غذاهای آماده خود به آنها اهدا می کند. طبق تحقیقات دکتر “توماس رابینسون ” از دانشکده پزشکی دانشگاه “استانفورد ” (کالیفرنیا)، “تبلیغات کاملا بر مغز کودکان اثر گذارده، حتی درک آنان از غذا و نیز قوه چشایی شان را تغییر می دهد. ” اما، آنچه این کودکان نمی دانند این است که برای شاد کردن دل آنها، کودکان دیگری در چین که بین 10 تا 16 سال سن دارند، در شرایطی وحشتناک و اسف بار و به ازای دستمزدی بسیار ناچیز، یازده ساعت در روز و شش روز در هفته جان می کنند تا انواع اسباب بازی ها را برای شان تهیه کنند.
“مک دونالد ” برای جذب بهتر کودکان و بزرگسالان، همچنین دو شرکت “کوکاکولا ” و “والت دیسنی ” را نیز با خود همداستان ساخته است، که هدفی مشترک را با این غول غذاهای آماده دنبال می کنند. این در حالی است که، تحقیقات متعدد “کوکاکولا ” را مسئول موارد دیابت و پوکی استخوان در کودکان دانسته است. “پل زیمت “، کارشناس استرالیایی، در ارتباط با بیماری دیابت می گوید: این بیماری در واقع پیامد “کوکا استعمار جهان ” است.
نظام بهره کشی
” مک دونالد ” علاوه بر کودکان چینی از کارکنان خود نیز بهره کشی می کند. در واقع، شرایط کاری کارکنان این شرکت چندان بد و دستمزد آنان چندان ناچیز است که اغلب کار خود را پس از یک ماه ترک می گویند. غالب این افراد از میان اقلیت های قومی و نژادی و یا آنها که زیر سن قانونی قرار دارند، انتخاب شده و با مزدی اندک در شرایطی طاقت فرسا و بسیار دشوار (گرما، سروصدا، انواع بوی ناخوش، استرس فراوان، نبود امکان رشد، و…) به کار مشغول می گردند.
سیاست “مک دونالد ” این است که از پیوستن کارکنان خود به اتحادیه های کارگری به شدت جلوگیری و آن عده از این افراد را که در سندیکاها عضویت دارند، اخراج کند. این سیاست در تمامی رستوران های “مک دونالد ” (به غیر از سوئد و دوبلین، آنهم پس از مبارزه ای طولانی) به اجرا درمی آید. یکی از رؤسای “مک دونالد ” در انگلیس می گوید: “ارائه هرگونه اطلاعات پیرامون شرایط کاری در رستوران ها به سندیکاها، به منزله نقض قرارداد کاری است و خطایی مهم به حساب می آید که مجازات آن اخراج است. ”
در شهر “سانفرانسیسکو “، “مک دونالد ” حتی به هنگام استخدام پرسنل خود از دستگاه های دروغ سنج استفاده می کند تا مشخص شود آیا متقاضی استخدام به اتحادیه ای خاص تعلق یا حتی بدان گرایش دارد، یا خیر! بدین سان، زنان بدون فرزند، دانشجویان و خارجی تبارها بهترین ابزار کار برای این چند ملیتی به حساب می آیند. 66 درصد از مزدبگیران “مک دونالد ” در سطح جهان (معادل یک میلیون و پانصد هزار تن) زیر 21 سال و نیمی از این تعداد زیر 18 سال سن دارند.
بنیاد “رونالد مک دونالد “
برای شرکت “مک دونالد ” همانند بسیاری از دیگر شرکت های چند ملیتی، فریب و ریا سلاح هایی هستند که با دقت تمام به کار گرفته می شوند. و مثال ها نیز فراوانند. در واقع، هر بهانه ای برای مبرا ساختن این “قدیسان ” از اتهام سودجویی و بهره کشی به نظر خوب و مطلوب می آید. به همین منظور نیز، “مک دونالد ” در سال 1994 اقدام به گشایش “بنیاد ” خود کرده و کوشیده است تا تجارت خود را به سس “قداست ” آغشته سازد.
“بنیاد رونالد مک دونالد ” که از سوی وحشتناک ترین شرکت های تولیدگرا حمایت می شود، با نقاب “نوعدوستی ” بر چهره خود نه تنها به کمک کودکان بیمار می شتابد، بلکه حتی می کوشد ترحم و دلسوزی مصرف کنندگان را نیز به این موضوع معطوف سازد. حال، اگرچه اشخاص زود باور این “نوعدوستی ” ظاهری را مورد تحسین قرار می دهند، اما باید گفت که در پس این نقاب همان شرکتی نهفته است که صدها کودک را در نیمکره فقیر جهان به استثمار می کشد. هنگامی که کودکی با مشاهده اسباب بازی هدیه خود در کنار ظرف غذایش غرق در شادی و شعف می گردد، کودکی دیگر در زیر بار ساعات اضافی کار خود برای ساخت همین اسباب بازی خرد می شود.
چـــــه بایــد کـــرد؟
"به کمک زنان یهودى، مردان غیریهودى را در عشرتکدهها و محلهاى عیاشى به فساد اخلاقى مىکشانیم و آنها را از جاده عفت و پاکدامنى منحرف مىسازیم. من این جامعه را که به دست زنها به فساد کشانده مىشود، جامعه زنان نام مىنهم زیرا در فساد و تجمل پرستى بیهمتا هستند."
بخشی از پروتکل اول صهیون نوشته عجاج نهیوض
فکر میکنید چرا صهیونیسم و اسراییل بعد از گذشت نیم قرن هنوز به حیات نامبارک خویش ادامه میدهد؟
آیا بخاطر داشتن سومین ارتش منظم دنیاست؟
یا بخاطر داشتن صدها کلاهک هستهای؟
برای پیبردن به جواب این سوال کمی به دور و بر خود نگاه کنیم و سر و وضع خویش را نظارهگر باشیم.
قریب به 60 سال از تأسیس رژیم غاصب صهیونیستی میگذرد؛ دهها و صدها کنفرانس و اجلاس و نشست و همایش در جهان اسلام! برگزار شده و هزارها قطعنامه و اعلامیه و بیانیه و طومار صادر گشته و خدا میداند چند بار رژیم اسرائیل محکوم شده است؛ اما...
اما هنوز نام این رژیم بر نقشهها خودنمایی میکند و بر سر زبانها میچرخد و در کشورهای دنیا سفارتخانه و در سازمانهای جهانی حق رأی دارد و دائما در سازمان ملل قطعنامه صادر میکند و علیه این کشور و آن کشور موضع میگیرد و...
و هر روز حلقه محاصره را بر ملت مظلوم فلسطین تنگتر و روز به روز نسلکشی مردمان ستمدیده این سرزمین را بیشتر و خانههایشان را خراب و فرزندانشان را آواره میکند و...
میدانید چرا؟
گوشیهای "نوکیا" Nokia و "موتورولا" Motorola جیبهای ما را اشغال کرده است؛ موسیقی از امپیتری پلیرهای "آیپاد" IPod به گوش ما میرسد؛ سیپییوهای "اینتل" Intel تجارت و اقتصاد و فرهنگ و سیاست ما را میگرداند و اطلاعات آنها را پردازش میکند؛ پرینترهای "اچ پی" HP مطالب ما را به چاپ میرساند؛ اوقات سرگرمیمان با فیلمهای هیجانی "هالیوود" Hollywood که در کمپانی بزرگ "فاکس قرن بیستم" Fox 20 Century تولید شده، پر میشود.
برای کودکانمان کارتونهای معروف "والت دیزنی" Disney را با تلویزیونهای "پایونیر" Pioneer نمایش میدهیم؛ در هنگام سفر این دوربینهای "کوداک" Kodak هستند که لحظات زیبای ما را ماندگار میکنند؛ این مجریان اخبار شبکه "سیانان" CNN و خبرنگاران مجله هفتگی "تایم" TIME هستند که اخبار دنیا را به گوش ما میرسانند.
بچههایمان با شیرخشکهای خوشمزهی "سرلاک" Cerelac بزرگ میشوند و شکلاتهای "مگی" Maggi و "کیتکت" KitKat و "اسمارتیز" Smarties میخورند؛ بعد از وعدههای غذاییمان هیچچیز به اندازه نوشابههای "کوکاکولا" Coca Cola و "پپسی" PEPSI و "فانتا" Fanta و "میریندا" Mirinda نمیچسبد و آنچه که خستگی را بعد از یکروز کاری از تن آدم بهدر میکند یک "نسکافه"ی Nescafe مخلوط با "کافیمیت" Coffee Mate است.
البته ناگفته نمیماند که صورتهایمان را با "ژیلت" Gillette اصلاح میکنیم، مسواکهایمان "اورال بی" Oral-B است، سیگار "مارلبرو" Marlboro بر گوشه لبمان نشسته و خودکار "بیک" BIC و رواننویس "پارکر" Parker در جیبمان یافت میشود.
و البته بگذریم از تیشرتهای رنگ و وارنگ "باس" BOSS که گاهگاهی به تن میکنیم و بارانیهای خوشدوخت "نایک" Nike که بدن ما را از برف و باران حفظ میکند و کفشهای خوشپای "تیمبرلند" Timberland که در گرما و سرما همراه ماست و لباسهای ورزشی "چامپیون" Champion که ما را در افتخارات ملی و محلی همراهی میکند و... .
دیگر نگوییم چرا شعار مرگ بر اسرائیل اثر ندارد! دیگر نگوییم چرا این همه اعلامیه و قطعنامه و تظاهرات به ثمر نمینشیند؛ تا وقتی که مسئولین ما قراردادهای نفتی را با شرکت چند ملیتی "شل" Shell امضا میکنند و فروشگاههای زنجیرهای پوشاک "بنتون" Benton مد را به ما عرضه میدارند و محصولات غذایی "نستله" Nestle در یخچالهای ما جاخوش کردهاند اوضاع همین است که هست.... شاید بگویید چرا؟
به گواهی اسناد و مدارک، هر ریالی که بابت خرید و مصرف این محصولات میپردازیم گلولهای میشود در قلب کودک فلسطینی، و بمبی بر سر خانهاش، و عاملی برای ویرانی سرزمین و آوارگی هموطنان او؛ و بگذریم از اینکه ریالهای ما، بودجه سالانه دولت اسرائیل را افزایش و موجبات رفاه زندگی شهروندان آن را فراهم و روزگار را به کام مردم آن میگرداند.
لازم به ذکر است تمامی شرکتها و کارخانه هائی که نامشان آمد متعلق به یهودیان ساکن اسرائیل است این تازه اول قضایاست و اگر نگاهی به تورات و تلمود و قباله(کتابهای مقدس یهودیان) و پروتکلهای 24 گانه صهیونیسم بیندازید خواهید فهمید که قضایا پیچیدهتر از این حرفهاست و اسرائیل این پدیده شوم قرن بیستم نه تنها داعیهدار حکومت بر سرزمین فلسطین و بعد از آن کل منطقه خاورمیانه است، بلکه مدعی حکومت بر تمامی جهان میباشد. گلدامایر نخستوزیر اسبق رژیم صهیونیستی میگفت "هر جا که یک یهودی هست آنجا مرزهای اسرائیل بزرگ است".
در کتاب قبّاله میخوانیم
"1- کشتن غیر یهودی و غصب کردن و دزدیدن مال او بر یهودی، در صورتیکه مقدور باشد، جائز، بلکه واجب است.
2- برای آنکه سلطنت و آقایی تنها برای یهودیان باقی بماند، لازم است هر فرد یهودی، تمام نیرو و امکاناتش را صرف بدست آوردن مال و ثروت، و منع دیگر ملتها از اندوختن زر و سیم و سیادت و آقایی نماید.
3- از آنجا که افراد یهودی در عزت الهی با هم شریک و مساوی هستند، پس دنیا و مظاهر آن مال آنهاست و حق بهرهبرداری از آنها را دارند و دزدیدن مال یهودی برای همکیشان او جائز نیست.
ولی دزدیدن مال غیر یهودی مانعی ندارد بلکه اصلا نام دزدی نباید روی آن گذارد؛ این عمل در حقیقت استرداد مالی است که در دست دیگران است و دین آنرا برای یهودی مباح ساخته است؛ اموال غیر یهودی مانند اموال بیصاحب یا ریگهای کنار دریا است که هر کس زودتر دست روی آنها بگذارد، مالک آنها خواهد شد.
بنی اسرائیل در مثل مانند زنی است که در خانه نشسته و شوهرش از راه کار و کوشش، مال و ثروت فراهم میکند و او بدون آنکه در رنج کارگری با او شریک باشد، با مرد سهیم است و حق بهرهبرداری از دسترنج او را دارد.
4- برای یهود سوگند دروغ خوردن مخصوصا هنگام معامله با دیگر ملتها جایز است، زیرا اصل سوگند برای از بین بردن نزاع قرار داده شده ولی درباره غیر یهودی که عبارت باشند از حیوانات ناطق این سوگند اعتبار ندارد!"
بگذارید دیگر اشارهای به پروتکلهای صهیونیسم که مجموعه قوانین مصوب نزد علمای قوم یهود است نکنم، که هوش را از سرتان خواهد برد؛ بگذارید نگویم که رژیم خبیث صهیونیستی معتقد است غیر یهودی، اعم از مسلمان و مسیحی و زرتشتی، همگی حیوانات ناطقی هستند که خداوند برای بهرهکشی قوم یهود از آنان، خلق کرده است و انسان برتر فقط و فقط یهودیها هستند.
بگذارید نگویم که غاصبان فلسطین جان و مال و ناموس غیر یهودی را بر خود مباح میدانند؛ و... (توصیه میکنم حتمن پروتکلهای 24 گانه یهود را مطالعه بفرمایید.)
نتیجه آنکه هر ریالی را که بابت خرید و مصرف کالاهای صهیونیستی پرداخت میکنیم، در واقع با دست خود گوری برای خویش کندهایم.
persian: مرگ بر اسراییل
arabic: الموت لاسرائیل
english: Death to Israel
hebrew: ???? ??????
afrikaans: Dood aan Israel
albanian: Vdekje Izraelit
armenian: ??? ?????????
azerbaijani: ?srail? ölüm
basque: Israelen Death
belarusian: ?????? ???????
bengali: ?????????? ??????
bulgarian: ????? ?? ??????
catalan: Mort a Israel
chinese (simplified): ?????
chinese (traditional): ?????
croation: Smrt Izraelu
czech: Smrt Izraeli
danish: Død over Israel
dutch: Dood aan Israël
estonian: Surm Iisraelile
filipino: Kamatayan sa Israel
finnish: Kuolema Israelille
french: Mort à Israël
galician: Morte a Israel
georgian: ???????? ????????
german: Tod für Israel
greek: Θ?νατος στο Ισρα?λ
gujarati: ??????? ??????
haitian creole: Lanmò ak pèp Izrayèl la
hindi: ??????
ما اسرائیل را زیر پا له می کنیم
we crush Israel under foot
آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند
اسرائیل ، خانه ی عنکبوت است
حزب الله پیروز است
Hezbollah is victory
آمریکا تو با سلاح جنگی من با سلاح ایمان بجنگ تا بجنگیم
America , you with weapons of war
I with weapons of believe
Fight to fight
خونی که در رگ ماست ، هدیه به رهبر ماست
The blood in our veins, gift to our leader
جانم فدای یک لحظه عمر تو رهبر
Sacrifice my soul for a moment your life leader
اسلام پیروز است
Islam is victorious
آمریکا ننگت باد ، اسرائیل مرگت باد
Shame on you America
Israel, death to you
اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود
Israel must disappear from Time Of Page
دنیای زیبا ، بدون صهیونیست
Beautiful World without Zionism